ایران ؛ درآمدی بر انقلاب اسلامی

وبلاگ فارسی؛ علمی ،آموزشی و تحلیلی؛امکانی برای تعامل بهتر با دانشجویان و جوانان عزیز

ایران ؛ درآمدی بر انقلاب اسلامی

وبلاگ فارسی؛ علمی ،آموزشی و تحلیلی؛امکانی برای تعامل بهتر با دانشجویان و جوانان عزیز

ایران ؛ درآمدی بر انقلاب اسلامی

Islamic Revolution of Iran
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران،
انقلابی که با انگیزه‌ی الهی و وحدت کلمه،
حول محور اسلام ناب محمدی(ص)به‌‌رهبری امام‌خمینی(ره)،
نظام استبدادی را سرنگون و دست استعمارگران را از این کشور کوتاه‌کرد و بیداری اسلامی را به ارمغان آورد.

نویسندگان

منتخبی از مطالب کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی

فهرست                            صفحه

ضرورت و بداهت ولایت فقیه‏      1

نقش استعمار در معرفى ناقص و نادرست اسلام‏    1

خودباختگى افراد جامعه در برابر پیشرفتهاى مادى غرب‏    5

اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت جزء ولایت است‏         6

سنت و رویه رسول اکرم (ص)    8

ضرورت استمرار اجراى احکام‏    9

رویه امیر المؤمنین على بن ابی طالب (ع) 10

ماهیت و کیفیت قوانین اسلام‏    11

بررسى نمونه‏هایى از احکام اسلامى‏        11

لزوم وحدت اسلامى‏      14

لزوم انقلاب سیاسى‏      15

لزوم نجات مردم مظلوم و محروم‏ 16

لزوم حکومت از نظر اخبار         18

طرز حکومت اسلامى‏     18

اختلاف آن با سایر طرز حکومتها 18

 

 

ضرورت و بداهت ولایت فقیه‏

ولایت فقیه    متن    9    ضرورت و بداهت ولایت فقیه .....  ص : 9

ولایت فقیه از موضوعاتى است که تصور آنها موجب تصدیق مى‏شود، و چندان به برهان احتیاج ندارد. به این معنى که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتى اجمالًا دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بى‏درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضرورى و بدیهى خواهد شناخت‏

ولایت فقیه    متن    10    نقش استعمار در معرفى ناقص و نادرست اسلام .....  ص : 9

نقش استعمار در معرفى ناقص و نادرست اسلام‏

نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهود شد؛ و تبلیغات ضد اسلامى و دسایس فکرى را نخست آنها شروع کردند؛ و به طورى که ملاحظه مى‏کنید دامنه آن تا به حال کشیده شده است. بعد از آنها نوبت به طوایفى رسید که به یک معنى شیطان‏تر از یهودند. اینها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش، یا بیشتر به کشورهاى اسلامى راه پیدا کردند «1»؛ و براى‏

                        ولایت فقیه، متن، ص: 10

رسیدن به مطامع استعمارى خود لازم دیدند که زمینه‏هایى فراهم سازند تا اسلام را نابود کنند. قصدشان این نبود که مردم را از اسلام دور کنند تا نصرانیت نضجى بگیرد؛ چون اینها نه به نصرانیت اعتقاد داشتند و نه به اسلام؛ لکن در طول این مدت، و در اثناى جنگهاى صلیبى «1»، احساس کردند آنچه سدى در مقابل منافع مادى آنهاست و منافع مادى و قدرت سیاسى آنها را به خطر مى‏اندازد اسلام و احکام اسلام است و ایمانى که مردم به آن دارند. پس، به وسایل مختلف بر ضد اسلام تبلیغ و دسیسه کردند. مبلغینى که در حوزه‏هاى روحانیت درست کردند، و عمالى که در دانشگاهها و مؤسسات تبلیغات دولتى یا بنگاههاى انتشاراتى داشتند، و مستشرقینى که در خدمت دولتهاى استعمارگر هستند، همه دست به دست هم داده در تحریف حقایق اسلام کار کردند. به طورى که بسیارى از مردم و افراد تحصیلکرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه شده‏ اند.

اسلام دین افراد مجاهدى است که به دنبال حق و عدالتند. دین کسانى است که آزادى و استقلال مى‏خواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را طور دیگرى معرفى کرده‏اند و مى‏کنند

ولایت فقیه    متن    11    نقش استعمار در معرفى ناقص و نادرست اسلام .....  ص : 9

 نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادى آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است! از یک دوره کتاب حدیث، که حدود پنجاه کتاب «1» است و همه احکام اسلام را در بردارد، سه- چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است؛ مقدارى از احکام هم مربوط به اخلاقیات است؛ بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، و سیاست و تدبیر جامعه است.

 

 

ولایت فقیه    متن    12    نقش استعمار در معرفى ناقص و نادرست اسلام .....  ص : 9

آن روز که در غرب هیچ خبرى نبود و ساکنانش در توحش به سر مى‏بردند و امریکا سرزمین سرخپوستان نیمه وحشى بود، دو مملکت پهناور ایران و روم محکوم استبداد و اشرافیت و تبعیض و تسلط قدرتمندان بودند و اثرى از حکومت مردم و قانون در آنها نبود «1»؛ خداى تبارک و تعالى به وسیله رسول اکرم (ص) قوانینى فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت مى‏آید. براى همه امور قانون و آداب آورده است. براى انسان پیش از آنکه نطفه‏اش منعقد شود تا پس از آنکه به گور مى‏رود، قانون وضع کرده است.

همان طور که براى وظایف عبادى قانون دارد، براى امور اجتماعى و حکومتى قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام یک حقوق مترقى و متکامل و جامع است. کتابهاى قطورى که از دیرزمان در زمینه‏هاى مختلف حقوقى تدوین شده، از احکام «قضا» و «معاملات» و «حدود «2»» و «قصاص «3»» گرفته تا روابط بین ملتها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بین الملل عمومى و خصوصى، شمه‏اى از احکام و نظامات اسلام است. هیچ موضوع حیاتى نیست که اسلام تکلیفى براى آن مقرر نداشته و حکمى درباره آن نداده باشد.

پی نوشت های صفحه:

( 1). تاریخ تمدن اسلامى؛ جرجى زیدان؛ ج 10، ص 33- 41- تاریخ اجتماعى ایران؛ مرتضى راوندى؛ ص 660. ایران در زمان ساسانیان؛ آرتور کریستین سن؛ ص 470 و 523. جهان در عصر بعثت؛ شهید محمد جواد باهنر و اکبر هاشمى رفسنجانى؛ تاریخ روم؛ آلبرماله و ژول ایزاک. تاریخ کلیساى قدیم در امپراتورى روم و ...

( 2).« حد» در شرع اسلام بر آن دسته از مجازاتهاى بدنى اطلاق مى‏شود که براى معاصى خاصى مقرر مى‏گردند. اندازه این مجازاتها از سوى شارع تعیین شده است.

( 3).« قصاص» در فقه اسلام، عبارت است از آنکه به حکم قانون، عین جنایت، خواه قتل باشد یا قطع عضو و یا ضرب و جرح، در مورد جانى اعمال شود؛ اگر کسى که مورد جنایت واقع شده یا اولیاى او تقاضاى قصاص نمایند و از اخذ دیه امتناع ورزند.

 

 

 

 

ولایت فقیه    متن    14    نقش استعمار در معرفى ناقص و نادرست اسلام .....  ص : 9

 سلطنت و ولایتعهدى همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده، و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقى و مصر و یمن برانداخته است. رسول اکرم (ص) در مکاتیب مبارکش که به امپراتور روم شرقى (هراکلیوس «2») و شاهنشاه ایران «3» نوشته، آنها را

                        ولایت فقیه، متن، ص: 14

دعوت کرده که از طرز حکومت شاهنشاهى و امپراتورى دست بردارند؛ از اینکه بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود کنند دست بردارند؛ و بگذارند مردم خداى یگانه و بى‏شریک را، که سلطان حقیقى است، بپرستند «1». سلطنت و ولایتعهدى همان طرز حکومت شوم و باطلى است که حضرت سید الشهداء (ع) براى جلوگیرى از برقرارى آن قیام فرمود و شهید شد. براى اینکه زیر بار ولایتعهدى یزید «2» نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد قیام فرمود، و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد. اینها از اسلام نیست. اسلام سلطنت و ولایتعهدى ندارد

( 2). هراکلیوس( هرقل) اول( حدود 575- 641 م.) امپراتور روم شرقى.

( 3). خسرو دوم معروف به خسروپرویز( 628 م.) شاه ساسانى.

( 1). پیامبر اسلام در سال ششم از هجرت رسولانى را به سوى فرمانروایان کشورهاى همجوار اعزام فرمود از جمله آنان عبد اللَّه بن حُذافه سَهمى را به سوى خسروپرویز، و دحیة بن خلیفه کلبى را به سوى قیصر روم گسیل داشت. پیامبر اسلام در نامه‏هاى خود آنان را به اسلام و یکتاپرستى دعوت فرمود. متن نامه پیامبر به خسرو پرویز چنین است:

 بسم اللَّهِ الَّرحمنِ الرَّحیمِ. مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الى کِسرى عَظیمِ فارس. سَلامٌ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى وَ آمَنَ باللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ شَهِدَ انْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ و أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه. أدْعُوکَ بِدِعایَةِ اللَّه. فَإنّی أنَا رَسُولُ اللَّهِ إلَى الناسِ کافَّةً. لِأَنْذِرَ مَنْ کانَ حیّاً وَ یَحقَّ القَوْلُ عَلَى الْکافِرینَ. أَسْلِمْ تَسْلَمْ فإِنْ ابَیْتَ، فَعَلَیْکَ إِثْمُ المَجوس.

( به نام خداوند بخشاینده مهربان. از محمد، پیغمبر خدا، به کسرى، فرمانرواى پارس. درود بر کسى که پیرو هدایت گردد و به خدا و فرستاده او ایمان آورد و گواهى دهد که معبودى جز اللَّه نیست که یکى است و شریکى ندارد، و گواهى دهد محمد بنده و فرستاده اوست. تو را به سوى خدا مى‏خوانم، و من فرستاده خدا به سوى همه مردم هستم تا گروندگان را بیم دهم و بر کافران حجت را تمام گردانم. اسلام بیاور تا در امان مانى. پس اگر سرباززنى، گناه مجوسیان بر گردن تو است.

 متن نامه آن حضرت به هرقل: بسم اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. مِن مُحَمَّدٍ بنِ عَبْدِ اللَّهِ إِلى هِرْقَل عَظیمِ الرُّومِ. سَلامٌ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى. أَما بَعْدُ؛ فَإنّی أَدْعُوکَ بِدِعایَةِ الْإِسْلامِ؛ أَسْلِمْ تَسْلَمْ؛ یُؤْتِکَ اللَّهُ أجْرَکَ مَرَّتَیْنِ، فإنْ تَوَلَّیْتَ، فإِنَّما عَلَیْکَ إثْمُ الأَریسین. و« یا أَهْلَ الکِتابِ تَعالَوْا إلى کلمَةٍ سَواءٍ بَیْننا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِه شَیْئاً. وَ لَا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أرْباباً منْ دُونِ اللَّهِ. فَإنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأنّا مُسْلِمُونَ.»

( به نام خداوند بخشاینده مهربان. از محمد پسر عبد اللَّه به هرقل، فرمانرواى روم. درود بر کسى که پیرو هدایت گشت. اما بعد من تو را به سوى اسلام دعوت مى‏کنم. اسلام بیاور تا در امان مانى، و خداوند به تو دو بار پاداش عطا کند. پس اگر روى برگردانى، گناه مردمانت بر گردن تو است. و« اى اهل کتاب به کلمه‏اى که بین ما و شما یکسان است روى آورید. و آن اینکه جز خدا را نپرستیم و چیزى را با او شریک قرار ندهیم، و برخى از ما برخى دیگر را به جاى خداوند واحد به خدایى نگیرد، و اگر روى بگردانند، پس بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم».( آل عمران/ 64).

 مکاتیب الرسول؛ ج 1، ص 90 و 105.

 2). یزید بن معاویة بن ابى سفیان( 25- 64 ه. ق.) دومین خلیفه اموى.

 

 

خودباختگى افراد جامعه در برابر پیشرفت‌هاى مادى غرب‏

نقش تخریبى و فاسدکننده استعمار را گفتیم؛ حالا عوامل درونى بعضى از افراد جامعه خودمان را باید بر آن اضافه کنیم. و آن خودباختگى آنهاست در برابر پیشرفت مادى استعمارگران. وقتى کشورهاى استعمارگر با پیشرفت علمى و صنعتى یا به حساب استعمار و غارت ملل آسیا و آفریقا ثروت و تجملاتى فراهم آوردند، اینها خود را باختند. فکر کردند راه پیشرفت صنعتى این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همین که آنها مثلًا به کره ماه رفتند، اینها خیال مى‏کنند باید قوانین خود را کنار بگذارند! رفتن به کره ماه چه ربطى‏ دارد به قوانین اسلامى! مگر نمى‏بینند که کشورهایى با قوانین و نظامات اجتماعى متضاد توانسته‏اند در پیشرفت صنعتى و علمى و تسخیر فضا با هم رقابت کنند، و با هم پیش بروند. آنها به کره مریخ هم بروند، به کهکشانها هم بروند، باز از سعادت و فضایل اخلاقى و تعالى روانى عاجزند؛ و قادر نیستند مشکلات اجتماعى خود را حل کنند.

چون حل مشکلات اجتماعى و بدبختیهاى آنها محتاج راه‏حلهاى اعتقادى و اخلاقى است؛ و کسب قدرت مادى یا ثروت و تسخیر طبیعت و فضا از عهده حل آن برنمى‏آید.

ثروت و قدرت مادى و تسخیر فضا احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامى دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد؛ نه اینکه بلاى جان انسان بشود. و این اعتقاد و اخلاق و این قوانین را ما داریم. بنا بر این تا کسى جایى رفت یا چیزى ساخت، ما نباید فوراً از دین و قوانینى که مربوط به زندگى بشر است و مایه اصلاح حال بشر در دنیا و آخرت است دست برداریم.

 

 

 

اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت جزء ولایت است‏

ما معتقد به «ولایت» هستیم؛ و معتقدیم پیغمبر اکرم (ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است. «1» آیا تعیین خلیفه براى بیان احکام است؟ بیان احکام خلیفه‏

                        ولایت فقیه، متن، ص: 21

نمى‏‌خواهد. خود آن حضرت بیان احکام مى‏کرد. همه احکام را در کتابى مى‏نوشتند، و دست مردم مى‏دادند تا عمل کنند. اینکه عقلًا لازم است خلیفه تعیین کند، براى حکومت است. ما خلیفه مى‏خواهیم تا اجراى قوانین کند. قانون مجرى لازم دارد. در همه کشورهاى دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایى فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمى‏کند. پس از تشریع قانون، باید قوه مجریه‏اى به وجود آید. در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوه مجریه نباشد، نقص وارد است. به همین جهت اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است. «ولىِّ امر» متصدى قوه مجریه قوانین هم هست. اگر پیغمبر اکرم (ص) خلیفه تعیین نکند، فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ «1». «رسالت» خویش را به پایان نرسانده است. ضرورت اجراى احکام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانه‏اى که مایه خوشبختى بشر است سبب شده که تعیین جانشین مرادف اتمام رسالت باشد.

در زمان رسول اکرم (ص) این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را اجرا مى‏کردند. رسول اللَّه (ص) مجرى قانون بود. مثلًا قوانین جزایى را اجرا مى‏کرد:

( 1). اقتباس است از آیه 67 سوره مائده.

 

 

 

استعمارگران از سیصد- چهار صد سال پیش زمینه تهیه کردند. از صفر شروع کردند تا به اینجا رسیدند. ما هم از صفر شروع مى‏کنیم. از جنجال چند نفر غربزده و سرسپرده نوکرهاى استعمار هراس به خود راه ندهید. اسلام را به مردم معرفى کنید تا نسل جوان تصور نکند که آخوندها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس مى‏خوانند و کارى به سیاست ندارند؛ و باید دیانت از سیاست جدا باشد. این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علماى اسلام در امور اجتماعى و سیاسى دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‏اند. این را بى‏دینها مى‏گویند. مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده‏اى روحانى بودند، و عده دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفاى حق، یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر (ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسى آنها درست کرده‏اند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند؛ و ضمناً علماى اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادى و استقلال جدا کنند. در این صورت مى‏توانند بر مردم مسلط شده، و ثروتهاى ما را غارت کنند. منظور آنها همین است.

اگر ما مسلمانان کارى جز نماز خواندن و دعا و ذکر گفتن نداشته باشیم، استعمارگران و دولتهاى جائر متحد آنها هیچ کارى به ما ندارند. شما برو هر قدر مى‏خواهى اذان بگو، نماز بخوان؛ بیایند هر چه داریم ببرند، حواله‏شان با خدا! لا حَوْلَ وَ لا قُوّةَ الّا بِاللَّهِ! وقتى که مردیم، ان شاء اللَّه به ما اجر مى‏دهند! اگر منطق ما این باشد، آنها کارى به ما ندارند. آن مردک (نظامى انگلیس در زمان اشغال عراق) پرسید اینکه در بالاى مأذنه دارد اذان مى‏گوید به سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هر چه مى‏خواهد بگوید! اگر شما به سیاست استعمارگران کارى نداشته باشید و اسلام را همین احکامى که همیشه فقط از آن بحث مى‏کنید بدانید و هر گز از آن تخطى نکنید، به شما کارى ندارند. شما هر چه مى‏خواهید نماز بخوانید؛ آنها نفت شما را مى‏خواهند، به نماز شما چکار دارند.

                        ولایت فقیه، متن، ص: 23

 

 

سنت و رویه رسول اکرم (ص)

سنت و رویه پیغمبر اکرم (ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است. زیرا:

اولًا، خود تشکیل حکومت داد. و تاریخ گواهى مى‏دهد که تشکیل حکومت داده، و به اجراى قوانین و برقرارى نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته است:

والى به اطراف مى‏فرستاده؛ به قضاوت مى‏نشسته، و قاضى نصب مى‏فرموده؛ سفرایى به خارج و نزد رؤساى قبایل و پادشاهان روانه مى‏کرده؛ معاهده و پیمان مى‏بسته؛ جنگ را فرماندهى مى‏کرده. و خلاصه، احکام حکومتى را به جریان مى‏انداخته است.

ثانیاً، براى پس از خود به فرمان خدا تعیین «حاکم» کرده است. وقتى خداوند متعال براى جامعه پس از پیامبر اکرم (ص) تعیین حاکم مى‏کند، به این معناست که حکومتْ پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز لازم است. و چون رسول اکرم (ص) با وصیت خویش فرمان الهى را ابلاغ مى‏نماید، ضرورت تشکیل حکومت را نیز مى‏رساند.

ضرورت استمرار اجراى احکام‏ بدیهى است ضرورت اجراى احکام، که تشکیل حکومت رسول اکرم (ص) را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست؛ و پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز ادامه دارد. طبق آیه شریفه، احکام اسلام محدود به زمان و مکانى نیست و تا ابد باقى و لازم الاجراست «1». تنها براى زمان رسول اکرم (ص) نیامده تا پس از آن متروک شود، و دیگر حدود و قصاص، یعنى قانون جزاى اسلام، اجرا نشود؛ یا انواع مالیاتهاى مقرر گرفته نشود؛ یا دفاع از سرزمین و امت اسلام تعطیل گردد. این حرف که قوانین اسلام تعطیل‏پذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانى است، بر خلاف ضروریات اعتقادى اسلام است.

( 1). آیات: 52/ سوره ابراهیم؛ 2/ سوره یونس؛ 49/ سوره حج؛ 40/ از سوره احزاب؛ 70/ سوره یس.

 

 

 

براى روشن شدن مطلب این سؤال را مطرح مى‏کنم: از غیبت صغرا «1» تا کنون که بیش از هزار سال مى‏گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود، و هر که هر کارى خواست بکند؟

( 1). دوازدهمین پیشواى شیعیان، حضرت حجت بن الحسن در سال 260 ه. ق. از انظار غایب شدند. از آن زمان تا سال 329 ه. ق. شیعیان از طریق نایبان چهارگانه( عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و على بن محمد) با حضرتش در ارتباط بودند. این دوره را عصر غیبت صغرا نامند. بعد از آن دوره غیبت کبراى ایشان آغاز شد.

 

اعتقاد به چنین مطالبى یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.

هیچ کس نمى‏تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضى وطن اسلامى‏

                        ولایت فقیه، متن، ص: 28

دفاع کنیم؛ یا امروز مالیات و جزیه «1» و خراج «2» و خمس «3» و زکات «4» نباید گرفته شود؛ قانون کیفرى اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود. هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامى ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجراى احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگى دین مبین اسلام را انکار کرده است.

رویه امیر المؤمنین على بن ابی طالب (ع)

پس از رحلت رسول اکرم (ص)، هیچ یک از مسلمانان در این معنا که حکومت لازم است تردید نداشت. هیچ کس نگفت حکومت لازم نداریم. چنین حرفى از هیچ کس شنیده نشد. در ضرورت تشکیل حکومت همه اتفاق نظر داشتند. اختلاف فقط در کسى بود که عهده‏دار این امر شود و رئیس دولت باشد. لهذا، پس از رسول اکرم (ص)، در زمان متصدیان خلافت و زمان حضرت امیر (ع)، هم حکومت تشکیل شد. سازمان دولتى وجود داشت و اداره و اجرا صورت مى‏گرفت.

( 1).« جزیه» مالى است که اهل کتاب به حکومت اسلام مى‏دهند و در ازاى آن جان و مال و عرض ایشان از سوى حکومت اسلام حمایت مى‏شود.

( 2).« خراج» مقدار مالیاتى است که حکومت اسلامى بر زمینهایى که به دست مسلمانان فتح شده و موسوم به« اراضى خراجیه» است مى‏بندند.

( 3).« خمس» یکى از حقوق واجب در اسلام؛ که با احراز شرایط به اموال هفتگانه ذیل تعلق مى‏گیرد: 1- غنایمى که در جنگ با کفار حربى گرفته مى‏شود؛ 2- معادن؛ 3- گنج، یعنى مالى که در جایى دفینه شده باشد؛ 4- اشیاى گرانبهاى دریایى مانند: مروارید و مرجان، که از طریق غواصى به دست آیند؛ 5- مال حلال مخلوط به حرام به صورتى که تمیز داده نشود، و مقدار و مالک آن معلوم نباشد؛ 6- زمینى که کافر ذمى از مسلمانان بخرد؛ 7- آنچه زاید بر مخارج سالانه شخص باشد.

( 4).« زکات» مالیات حکومت اسلامى است که با شرایط آن از نُه جنس گرفته مى‏شود: 1- شتر؛ 2- گاو؛ 3- گوسفند( انعام ثلاثه)؛ 4- طلا؛ 5- نقره( نقدین)؛ 6- گندم؛ 7- جو؛ 8- خرما؛ 9- کشمش( غلات اربع).

 نوع دیگر از زکات موسوم به زکات فطره، در شب عید فطر واجب مى‏گردد. و مقدار آن معادل سه کیلو از قوت رایج و یا بهاى آن است.

ماهیت و کیفیت قوانین اسلام‏

دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام (احکام شرع)

                        ولایت فقیه، متن، ص: 29

است. ماهیت و کیفیت این قوانین مى‏رساند که براى تکوین یک دولت و براى اداره سیاسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه تشریع گشته است:

اولًا، احکام شرع حاوى قوانین و مقررات متنوعى است که یک نظام کلى اجتماعى را مى‏سازد. در این نظام حقوقى هر چه بشر نیاز دارد فراهم آمده است: از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهرى و امور خصوصى و زندگى زناشویى گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایى تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزى‏

 

ثانیاً، با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع درمى‏یابیم که اجراى آنها و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است؛ و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و پهناور اجرا و اداره نمى‏توان به وظیفه اجراى احکام الهى عمل کرد.

 

بررسى نمونه‏‌هایى از احکام اسلامى‏

1- احکام مالى‏

ولایت فقیه    متن    31    1 - احکام مالى .....  ص : 31

«خمس»

ولایت فقیه    متن    31    1 - احکام مالى .....  ص : 31

خمس و زکات- که البته مالیات اخیر زیاد نیست- جزیه و «خراجات»

ولایت فقیه    متن    33    2 - احکام دفاع ملى .....  ص : 33

2- احکام دفاع ملى‏

ولایت فقیه    متن    33    2 - احکام دفاع ملى .....  ص : 33

 احکامى که راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضى و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشکیل حکومت دلالت دارد. مثلًا این حکم: «وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ «3»

( 3).« هر آنچه از نیروى سلاح و اسبان آماده مى‏توانید فراهم سازید».( انفال/ 60).ولایت فقیه    متن    34    3 - احکام احقاق حقوق و احکام جزایى .....  ص : 34

3- احکام احقاق حقوق و احکام جزایى‏

بسیارى از احکام، از قبیل دیات که باید گرفته و به صاحبانش داده شود، یا حدود و قصاصى که باید با نظر حاکم اسلامى اجرا شود، بدون برقرارى یک تشکیلات حکومتى تحقق نمى‏یابد. همه این قوانین مربوط به سازمان دولت است؛ و جز قدرت حکومتى از عهده انجام این امور مهم برنمى‏آید.

 

 

 

ولایت فقیه    متن    35    لزوم انقلاب سیاسى .....  ص : 34

لزوم انقلاب سیاسى‏

پس از رحلت رسول اکرم (ص)، معاندین و بنى امیه «2»، لعنهم اللَّه، نگذاشتند حکومت اسلام با ولایت على بن ابی طالب (ع) مستقر شود. نگذاشتند حکومتى که مرضىّ خداى‏

                        ولایت فقیه، متن، ص: 35

تبارک و تعالى و رسول اکرم (ص) بود در خارج وجود پیدا کند. در نتیجه، اساس حکومت را دگرگون کردند. برنامه حکومتشان بیشترش با برنامه اسلام مغایرت داشت.

رژیم حکومت و طرز اداره و سیاست «بنى امیه» و «بنى عباس «1»» ضد اسلامى بود. رژیم حکومت کاملًا وارونه و سلطنتى شد؛ و به صورت رژیم شاهنشاهان ایران و امپراتوران روم و فراعنه مصر درآمد. و در ادوار بعد غالباً به همان اشکال غیر اسلامى ادامه پیدا کرد تا حالا که می‌‏بینیم.

ولایت فقیه    متن    36    لزوم انقلاب سیاسى .....  ص : 34

شرع و عقل حکم مى‏کند که نگذاریم وضع حکومت‌ها به همین صورت ضد اسلامى یا غیر اسلامى ادامه پیدا کند. دلایل این کار واضح است:

چون برقرارى نظام سیاسى غیر اسلامى به معناى بى‏اجرا ماندن نظام سیاسى اسلام است.

همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسى غیر اسلامى نظامى شرک‏آمیز است، چون حاکمش «طاغوت «2»» است؛ و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم.

و باز به این دلیل که موظفیم شرایط اجتماعى مساعدى براى تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم. و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت «طاغوت» و قدرتهاى نارواست. شرایط اجتماعى‏اى که ناشى از حاکمیت «طاغوت» و نظام شرک‏آمیز است لازمه‏اش همین فسادى است که مى‏بینید. این همان «فساد فى الارض» است که باید از بین برود؛ و مسببین آن به سزاى اعمال خود برسند. این همان فسادى است که فرعون با سیاست خود در کشور مصر به وجود آورد، و «إنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ «3»

» در این شرایط اجتماعى و سیاسى، انسان مؤمن و متقى و عادل نمى‏تواند زندگى کند و بر ایمان و رفتار صالحش باقى بماند. و دو راه در برابر خود دارد: یا اجباراً اعمالى مرتکب شود که شرک‏آمیز و ناصالح است. یا براى اینکه چنین اعمالى مرتکب نشود و تسلیم اوامر و قوانین «طواغیت» نشود با آنها مخالفت و مبارزه کند تا آن شرایط فاسد را از بین ببرد.

                        ولایت فقیه، متن، ص: 36

ما چاره نداریم جز اینکه دستگاههاى حکومتى فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیأتهاى حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم. این وظیفه‏اى است که همه مسلمانان در یکایک کشورهاى اسلامى باید انجام بدهند، و انقلاب سیاسى اسلامى را به پیروزى برسانند.

 

 

 

ولایت فقیه    متن    37    لزوم وحدت اسلامى .....  ص : 36

لزوم وحدت اسلامى‏

از طرفى، وطن اسلام را استعمارگران و حکام مستبد و جاه طلب تجزیه کرده‏اند. امت اسلام را از هم جدا کرده و به صورت چندین ملت مجزا درآورده‏اند. یک زمان هم که دولت بزرگ عثمانى به وجود آمد، استعمارگران آن را تجزیه کردند. روسیه و انگلیس و اتریش و سایر دولتهاى استعمارى متحد شدند، و با آن جنگها کردند، و هر کدام قسمتى از قلمرو آن را به تصرف یا تحت نفوذ خود درآوردند «1». گرچه بیشتر حکام دولت عثمانى لیاقت نداشتند، و بعضى از آنها فاسد بودند و رژیم سلطنتى داشتند، باز این خطر براى استعمارگران بود که افراد صالحى از میان مردم پیدا شوند، و به کمک مردم در رأس این دولت قرار گرفته، با قدرت و وحدت ملى بساط استعمار را برچینند. به همین علت، پس از جنگهاى متعدد، در جنگ بین الملل اول آن را تقسیم کردند، که از قلمرو آن ده تا پانزده مملکت یک وجبى پیدا شد! هر وجب را دست یک مأمور یا دسته‏اى از مأمورین خود دادند. بعدها بعضى از آنها از دست مأمورین و عمال استعمار بیرون آمده است.

ما براى اینکه وحدت امت اسلام را تأمین کنیم، براى اینکه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست نشانده آنها خارج و آزاد کنیم، راهى نداریم جز اینکه تشکیل حکومت بدهیم. چون به منظور تحقق وحدت و آزادى ملتهاى مسلمان بایستى حکومتهاى ظالم و دست نشانده را سرنگون کنیم؛ و پس از آن حکومت عادلانه اسلامى را

                        ولایت فقیه، متن، ص: 37

که در خدمت مردم است به وجود آوریم. تشکیل حکومت براى حفظ نظام و وحدت مسلمین است؛ چنانکه حضرت زهرا، سلام اللَّه علیها، در خطبه خود مى‏فرماید که امامت براى حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است «1».

ولایت فقیه    متن    35    لزوم انقلاب سیاسى .....  ص : 34

لزوم انقلاب سیاسى‏

پس از رحلت رسول اکرم (ص)، معاندین و بنى امیه «2»، لعنهم اللَّه، نگذاشتند حکومت اسلام با ولایت على بن ابی طالب (ع) مستقر شود. نگذاشتند حکومتى که مرضىّ خداى‏

                        ولایت فقیه، متن، ص: 35

تبارک و تعالى و رسول اکرم (ص) بود در خارج وجود پیدا کند. در نتیجه، اساس حکومت را دگرگون کردند. برنامه حکومتشان بیشترش با برنامه اسلام مغایرت داشت.

رژیم حکومت و طرز اداره و سیاست «بنى امیه» و «بنى عباس «1»» ضد اسلامى بود. رژیم حکومت کاملًا وارونه و سلطنتى شد؛ و به صورت رژیم شاهنشاهان ایران و امپراتوران روم و فراعنه مصر درآمد. و در ادوار بعد غالباً به همان اشکال غیر اسلامى ادامه پیدا کرد تا حالا که مى‏بینیم.

ولایت فقیه    متن    36    لزوم انقلاب سیاسى .....  ص : 34

شرع و عقل حکم مى‏کند که نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامى یا غیر اسلامى ادامه پیدا کند. دلایل این کار واضح است:

چون برقرارى نظام سیاسى غیر اسلامى به معناى بى‏اجرا ماندن نظام سیاسى اسلام است.

همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسى غیر اسلامى نظامى شرک‏آمیز است، چون حاکمش «طاغوت «2»» است؛ و ما موظفیم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم.

و باز به این دلیل که موظفیم شرایط اجتماعى مساعدى براى تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم. و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت «طاغوت» و قدرتهاى نارواست. شرایط اجتماعى‏اى که ناشى از حاکمیت «طاغوت» و نظام شرک‏آمیز است لازمه‏اش همین فسادى است که مى‏بینید. این همان «فساد فى الارض» است که باید از بین برود؛ و مسببین آن به سزاى اعمال خود برسند. این همان فسادى است که فرعون با سیاست خود در کشور مصر به وجود آورد، و «إنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ «3»

» در این شرایط اجتماعى و سیاسى، انسان مؤمن و متقى و عادل نمى‏تواند زندگى کند و بر ایمان و رفتار صالحش باقى بماند. و دو راه در برابر خود دارد: یا اجباراً اعمالى مرتکب شود که شرک‏آمیز و ناصالح است. یا براى اینکه چنین اعمالى مرتکب نشود و تسلیم اوامر و قوانین «طواغیت» نشود با آنها مخالفت و مبارزه کند تا آن شرایط فاسد را از بین ببرد.

                        ولایت فقیه، متن، ص: 36

ما چاره نداریم جز اینکه دستگاههاى حکومتى فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیأتهاى حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم. این وظیفه‏اى است که همه مسلمانان در یکایک کشورهاى اسلامى باید انجام بدهند، و انقلاب سیاسى اسلامى را به پیروزى برسانند.

 

 

ولایت فقیه    متن    37    لزوم نجات مردم مظلوم و محروم .....  ص : 37

لزوم نجات مردم مظلوم و محروم‏

به علاوه، استعمارگران به دست عمال سیاسى خود، که بر مردم مسلط شده‏اند، نظامات اقتصادى ظالمانه‏اى را تحمیل کرده‏اند؛ و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده‏اند: ظالم و مظلوم. در یک طرف، صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است. و در طرف دیگر، اقلیتهایى از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسى، که عیاش و هرزه گرد و فاسدند. مردم گرسنه و محروم کوشش مى‏کنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات بدهند، تا زندگى بهترى پیدا کنند، و این کوشش ادامه دارد؛ لکن اقلیتهاى حاکم و دستگاههاى حکومتى جائر مانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیر المؤمنین (ع) در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر مى‏دهد و مى‏فرماید: وَ کُونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً «2»

. (دشمن ستمگر، و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید).

ولایت فقیه    متن    38    لزوم نجات مردم مظلوم و محروم .....  ص : 37

علماى اسلام موظفند با انحصارطلبى و استفاده‏هاى نامشروع ستمگران مبارزه کنند؛ و نگذارند عده کثیرى گرسنه و محروم باشند، و در کنار آنها ستمگران غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر ببرند. امیر المؤمنین (ع) مى‏فرماید من حکومت را به این علت قبول کردم که خداوند تبارک و تعالى از علماى اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم کرده که در مقابل پرخورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى و محرومیت ستمدیدگان ساکت ننشینند و بیکار نایستند:

أما وَ الَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ وَ ما أَخَذَ

                        ولایت فقیه، متن، ص: 38

اللَّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أَنْ لا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لأَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأْسِ أَوَّلِها؛ وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ «1».

سوگند به آنکه بذر را بشکافت و جان را بیافرید، اگر حضور یافتن بیعت کنندگان نبود و حجت بر لزوم تصدى من با وجود یافتن نیروى مددکار تمام نمى‏شد، و اگر نبود که خدا از علماى اسلام پیمان گرفته که بر پرخورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى جانکاه و محرومیت ستمدیدگان خاموش نمانند، زمام حکومت را رها مى‏ساختم و از پى آن نمى‏گشتم. و دیدید که این دنیاتان و مقام دنیایى‏تان در نظرم از نمى که از عطسه بزى بیرون مى‏پرد ناچیزتر است.

امروز چطور مى‏توانیم ساکت و بیکار بنشینیم و ببینیم عده‏اى خائن و حرامخوار و عامل بیگانه به کمک اجانب و به زور سرنیزه ثروت و دسترنج صدها میلیون مسلمان را تصاحب کرده‏اند و نمى‏گذارند از حد اقل نعمتها استفاده کنند؟ وظیفه علماى اسلام و همه مسلمانان است که به این وضع ظالمانه خاتمه بدهند؛ و در این راه، که راه سعادت صدها میلیون انسان است، حکومتهاى ظالم را سرنگون کنند، و حکومت اسلامى تشکیل دهند.

ولایت فقیه    متن    39    لزوم حکومت از نظر اخبار .....  ص : 38

لزوم حکومت از نظر اخبار

ولایت فقیه    متن    43    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

طرز حکومت اسلامى‏

اختلاف آن با سایر طرز حکومتها

ولایت فقیه    متن    44    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

حکومت اسلامى هیچ یک از انواع طرز حکومتهاى موجود نیست. مثلًا استبدادى «1» نیست، که رئیس دولت مستبد و خودرأى باشد؛ مال و جان مردم را به بازى بگیرد و در آن به دلخواه دخل و تصرف کند؛ هر کس را اراده‏اش تعلق گرفت بکشد، و هر کس را خواست انعام کند، و به هر که خواست تیول بدهد و املاک و اموال ملت را به این و آن ببخشد. رسول اکرم (ص) و حضرت امیر المؤمنین (ع) و سایر خلفا هم چنین اختیاراتى نداشتند. حکومت اسلامى نه استبدادى است و نه مطلقه؛ بلکه «مشروطه» «2» است. البته نه مشروطه به معناى متعارف فعلى آن که تصویب قوانین تابع آراى اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معین گشته است. «مجموعه شرط» همان احکام و

                        ولایت فقیه، متن، ص: 44

قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامى «حکومت قانون الهى بر مردم» است.

ولایت فقیه    متن    44    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

فرق اساسى حکومت اسلامى با حکومتهاى «مشروطه سلطنتى «1»» و «جمهورى «2»» در همین است: در اینکه نمایندگان مردم، یا شاه، در این گونه رژیمها به قانونگذارى مى‏پردازند؛ در صورتى که قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است. شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است. هیچ کس حق قانونگذارى ندارد؛ و هیچ قانونى جز حکم شارع را نمى‏توان به مورد اجرا گذاشت. به همین سبب، در حکومت اسلامى به جاى «مجلس قانونگذارى»، که یکى از سه دسته حکومت کنندگان را تشکیل مى‏دهد، «مجلس برنامه‏ریزى» وجود دارد که براى وزارتخانه‏هاى مختلف در پرتو احکام اسلام برنامه ترتیب مى‏دهد؛ و با این برنامه‏ها کیفیت انجام خدمات عمومى را در سراسر کشور تعیین مى‏کند.

مجموعه قوانین اسلام که در قرآن و سنت گرد آمده توسط مسلمانان پذیرفته و مطاع شناخته شده است. این توافق و پذیرفتن کار حکومت را آسان نموده و به خود مردم متعلق کرده است. در صورتى که در حکومتهاى جمهورى و مشروطه سلطنتى، اکثریت کسانى که خود را نماینده اکثریت مردم معرفى مى‏نمایند هر چه خواستند به نام «قانون» تصویب کرده، سپس بر همه مردم تحمیل مى‏کنند.

ولایت فقیه    متن    45    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانونْ فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر

                        ولایت فقیه، متن، ص: 45

دولت اسلامى حکومت تام دارد. همه افراد، از رسول اکرم (ص) گرفته تا خلفاى آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند، همان قانونى که از طرف خداى تبارک و تعالى نازل شده و در لسان قرآن و نبى اکرم (ص) بیان شده است. اگر رسول اکرم (ص) خلافت را عهده‏دار شد، به امر خدا بود. خداى تبارک و تعالى آن حضرت را خلیفه قرار داده است، «خلیفةُ اللَّه فى الأرض». نه اینکه به رأى خود حکومتى تشکیل دهد و بخواهد رئیس مسلمین شود. همچنین بعد از اینکه احتمال مى‏رفت اختلافاتى در امت پدید آید- چون تازه به اسلام ایمان آورده و جدید العهد بودند- خداى تعالى از راه وحى رسول اکرم (ص) را الزام کرد که فوراً همان جا، وسط بیابان، امر خلافت را ابلاغ کند «1». پس رسول اکرم (ص) به حکم قانون و به تبعیت از قانونْ حضرت امیر المؤمنین (ع) را به خلافت تعیین کرد؛ نه به این خاطر که دامادش بود، یا خدماتى کرده بود؛ بلکه چون مأمور و تابع حکم خدا و مجرى فرمان خدا بود.

ولایت فقیه    متن    45    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

بارى، حکومت در اسلام به مفهوم تبعیت از قانون است، و فقط قانون بر جامعه حکمفرمایى دارد. آنجا هم که اختیارات محدودى به رسول اکرم (ص) و ولات داده شده، از طرف خداوند است. حضرت رسول اکرم (ص) هر وقت مطلبى را بیان یا حکمى را ابلاغ کرده‏اند، به پیروى از قانون الهى بوده است: قانونى که همه بدون استثنا بایستى از آن پیروى و تبعیت کنند. حکم الهى براى رئیس و مرءوس متبع است. یگانه حکم و قانونى که براى مردم متبع و لازم الاجراست، همان حکم و قانون خداست. تبعیت از رسول اکرم (ص) هم به حکم خدا است که مى‏فرماید: «و اطیعُوا الرَّسول» (از پیامبر پیروى کنید). پیروى از متصدیان حکومت یا «اولوا الامر» نیز به حکم الهى است، آنجا که مى‏فرماید: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ «2»

». رأى اشخاص، حتى رأى رسول اکرم (ص)، در حکومت و قانون الهى هیچ گونه دخالتى ندارد: همه تابع اراده الهى هستند.

ولایت فقیه    متن    46    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

                        ولایت فقیه، متن، ص: 46

ولایت فقیه    متن    46    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

حکومت اسلام سلطنتى هم نیست تا چه رسد به شاهنشاهى و امپراتورى «1». در این نوع حکومتها حکام بر جان و مال مردم مسلط هستند و خودسرانه در آن دخل و تصرف مى‏کنند. اسلام از این رویه و طرز حکومت منزه است. به همین جهت در حکومت اسلامى بر خلاف رژیم سلطنت و شاهنشاهى و امپراتورى، اثرى از کاخهاى بزرگ، عمارات کذایى، خدم و حشم، دفتر مخصوص، دفتر ولیعهد، و دیگر لوازم سلطنت، که نصف یا بسیارى بودجه مملکت را از بین مى‏برد، نیست. زندگى پیغمبر اکرم (ص) را که رئیس دولت اسلام بود و حکومت مى‏کرد همه مى‏دانید. بعد از آن حضرت نیز تا قبل از دوره بنى امیه این سیره و روش باقى بود. دو نفر اول سیره پیغمبر (ص) را در زندگى شخصى و ظاهرى حفظ کرده بودند؛ گرچه در امور دیگر مخالفتها کردند؛ که انحراف فاحشْ دوره عثمان ظاهر شد «2» همان انحرافهایى که ما را امروز به این مصیبتها دچار کرده است. در عهد حضرت امیر المؤمنین (ع) طرز حکومت اصلاح شده و رویه و اسلوب حکومت صالح بود. آن حضرت با اینکه بر کشور پهناورى حکومت مى‏کرد، که ایران و مصر و حجاز و یمن از استانهاى آن بود، طورى زندگى مى‏کرد که یک طلبه فقیر هم نمى‏تواند زندگى کند. به حسب نقل وقتى که دو پیراهن خرید، یکى را که بهتر بود به قنبر (مستخدم خود) داد؛ و پیراهن دیگر را که آستینش بلند بود براى خود برداشت؛ و زیادى آستین را پاره کرده پیراهن آستین پاره را بر تن کرد «3». در صورتى که بر کشور بزرگ و پر جمعیت و پر درآمدى فرمانروایى مى‏کرد. هرگاه این سیره حفظ مى‏شد و حکومت به شیوه اسلام مى‏بود، نه تسلط بر جان و مال مردم، نه سلطنت و نه شاهنشاهى، این ظلمها و غارتگریها و دستبرد به خزانه عمومى و فحشا و منکرات واقع نمى‏شد. بسیارى از این مفاسد از همان هیأت حاکمه و خانواده حاکم مستبد و هوسران سرچشمه مى‏گیرد.

ولایت فقیه    متن    47    اختلاف آن با سایر طرز حکومتها .....  ص : 43

                        ولایت فقیه، متن، ص: 47

ولایت فقیه    متن    48    1 - علم به قانون؛ 2 - عدالت. .....  ص : 47

شرایط زمامدار

شرایطى که براى زمامدار ضرورى است، مستقیماً ناشى از طبیعت طرز حکومت اسلامى است. پس از شرایط عامه، مثل عقل و تدبیر، دو شرط اساسى وجود دارد که عبارتند از:

1- علم به قانون؛ 2- عدالت.

چنانکه پس از رسول اکرم (ص) وقتى در آن کس که باید عهده‏دار خلافت شود اختلاف پیدا شد، باز در اینکه مسئول امر خلافت باید فاضل باشد هیچ گونه اختلاف نظرى میان مسلمانان بروز نکرد. اختلاف فقط در موضوع بود.

                        ولایت فقیه، متن، ص: 48

  • کریمیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی